در این داستان، ماتیلدا یک نفری با شخصیت های مختلف هست. او شخصیت خوب و بدی دارد. اما، در این داستان، بیشتر از شخصیتش بد که خوب هستند. بعضی از شخصیت او مادی و تاامنی به شمار می رود. همیشه می خواهد چیزهای گرانتر یا مد روزی که وضعیتش را نشان بدهد. او هم ناامن هست. همیشه او خودش را با دیگران مقاسیه می کند. مثلا ، وقتی شال قدیمی را از شانه اش انداخت تا هیچکس می توانست او را نبیند. نمی خواهد که بقیه فکر می کردند که او فقیر است (باشد؟). نکته آخر، او مسئول نیست. او فکر کرد که آخرین ده سال سختی زندگیش را تقصیر دوستی اش که گردنبند را به او داد بود.
شخصیت خوبی ماتیلدا قابل اعتماد است. وقتی گردنبند را گم کرد، سعی کرد یک گردنبند شبیه پیدا می کرد و قرض ها گرفت. ده سال طول کشید، اما همه ی قرضش را پرداخت کرد.
Headline image by californong on Unsplash
.کلا خوب مینویسی. اگه ساختار جمله های مختلف فارسی رو هم مرور کنی بهتر میشی
@Zobayda thank you!! I agree, I really need practice with grammar. Thank you so much for all your in-depth feedback, I truly appreciate the time and effort you put into it! It is very helpful
You're so welcome! 🙏 😊