دو شنبهی گذشته شوهرم برای کار به تایلند رفته است. او قصد دارد فردا برگردد. چون معمولا شوهرم هر روز من و پسرم را بیدار می شود و صبحانهی ما را آماده می کند، این هفته من باید خودم بدون او بیدار بشوم، صبحانه و ناهار پسرم را آماده کنم. خوشبختانه، هرگز دیر از خواب بلند نشدم، می توانستم پسرم را به موقع به مدرسه بفرستم.
در حالی که شوهرم رفته است، پسرم با پشتکار ورزش می کرد. او می خواست قویتر بشود و بابایش را متعجب بکند. به نظر می رسد فکرش خیلی نازیست.
قصد داریم فردا به فرودگاه برویم و شوهرم را می بینیم. ما از دیدنش منتظر هستیم!
3