بازار دستفروشی
بازار دستفروشی
یکشنبه گزشته من به یک بازار دستفروشی بریه لباس باچه ها رفتم. من برای دخترم ۴ تا شلوار، ۱ بلوز و ۱ لباس خواب خریدم. دخترم ۳ ماه و اندازی لباس ۶۸ دراد. باد از ۲ ساعت تمام شدم و به خانه من رفتم.
Laura
speaks: German
learns: Persian
likes: literature, cooking, education, language learning, sports, running, creativity, cognitive science, adventure, language exchanges, yoga, mindfulness, culture, daily life, music, veganism, tv shows, multilingual book club 01, intercultural communication, family, vegetarianism, walking, multilingual book club 02, community
Frankfurt am Main, Deutschland
Recent Posts
Stats
1
8
Mar 4 - 1 min. read
Read post
گاه کپینگ
گاه کپینگ
این اخار هفته من با خانواده م در گاه کمپینگ هستم. این را نزدیک دریای است. مردوم دوستانه است. این اخار هفته گرم و آفتابی بود. ما هر روز کباب می کنیم. پدرم و زنش گوشت و من و خواهرم سبزی‌جات می خوريم.
2
12
Sep 2 - 1 min. read
Read post
غذای مورد علاقه آلماني من
غذای مورد علاقه آلماني من
Today I used a promt from ChatGPT. It told me I should write about my favorite food. من غذایی آلمانی دوست دارم ولی یک مشکل است: در آلمان مردوم گوشت بسیار خوش دارند. من گیاه خواهی هستم. این دلیله که
2
12
Aug 15 - 1 min. read
Read post
جمله های مهمی با والدین همسرم
جمله های مهمی با والدین همسرم
جمله های مهمی برای گپ زدن با والدین همسرم: -دوباره لطفاً! -لطفاً آهسته تر بگید! -غذایتان خوشمزه است! - چای می خورید؟ -بفرمایید بشینید. -من سیرم، تشکر.
1
6
Aug 12 - 1 min. read
Read post
پیاده روی
پیاده روی
امروز بالاخره دوباره آفتابی شد. به یک پیاده‌روی طولانی رفتم. در این وقت، من دو پادکست گوش کردم. پیاده روی برای من بسیار خوب بود. پیاده روی ۲ ساعت طول کشید.
2
7
Aug 11 - 1 min. read
Read post
غذا
غذا
چی غذا دوست داری؟ من آبمیوه و سبزی‌جات بسیار خوش دارم. چی غذا دوست نداری؟ من گیاه خواهی هستم و گوشت نمی‌خورم. آشپزی کردن دوست داری؟ من دوست دارم آشپزی بکنم. من دوست دارم غذایی از کشورهای متفاوت. من
3
9
Aug 9 - 1 min. read
Read post
ملاقات در اسلامآباد
ملاقات در اسلامآباد
ماه گذشته، نازی برای یک ماه به اسلامآباد رفت. او در آنجا ناهید را دید. ناهید در اسلامآباد زندگی میکند. او نازی را به فیصل مسجد برد. نازی از او تشکر کرد. نازی عکس های هرات را به ناهید نشان داد. آنها
3
3
Aug 8 - 1 min. read
Read post
آپارتمان
آپارتمان
یکشنبه ما در آپارتمان مبله کردیم. ما کاناپه، تاقچه,فرش, میز غذاخوری, صندلی ها, میز مطالعه و آینه قرار دادیم. الان آپارتمان زیباست.
2
6
Aug 7 - 1 min. read
Read post
بازار دستفروشی
بازار دستفروشی
امروز من در بازار دستفروشی بودم برای بعضی لباس‌های کودکی خریدن. من باید زود رفتم. اگر من دیر رفتم، لباسه زیبا نابود. زیاد لباسه کودکی و یک پلیور برای من خریدم.
4
18
Aug 5 - 1 min. read
Read post
کلمات جدید
کلمات جدید
من می خواهم هرروز ۵ کلمه ی جدید یاد بگیرم. کلمات امروز: فقط، بر داشتن، توانستن، پیچیده، بعضی اوقات من فقط می توانم چیزهای کوچک را بر درم چون باردارم. پیچیده است و بعضی اوقات این را فراموش می کنم. ولی
3
18
Aug 4 - 1 min. read
Read post
ملاقات
ملاقات
امروز دوست هایم به من سر زدند. انها آپارتمانه نوه دیدند. من برای انها را آشپزی کردم، پاستا با سالاد. دوست هایم گوفتند که آپارتمانم زیبا است. من خوشحالم.
3
9
Aug 3 - 1 min. read
Read post
کالسکه
کالسکه
امروز دوست پسرم، مادرم و من یک کالسکه خریدیم. کالسکه زیبا است! آبی و خرد است. این کالسکه مفید است. دو صندلی متفاوت دارد، یکی برای نوزادها و یکی برای باچه های کوچک. من کالسکه را خوش دارم.
3
8
Aug 2 - 1 min. read
Read post
هاوا آلمانی
هاوا آلمانی
امروز در آلمان هوا هوا خیلی بارانی بود. این ماه هوا متفیر بود. هفته‌ی پیش خیلی گرم بود ولی این هفته هر روز باران و توفان می آمد. من میخواهم که فردا هوا آفتابی شود.
3
7
Aug 1 - 1 min. read
Read post
اسباب کشی
اسباب کشی
جمعه پیش من و دوست پسرم اسباب کشیم. ما اسباب کشیم با شرکتی اسباب کشی. دلیل اسباب کشی است، که من باردارم. آپارتمان جدید بزرگتر از آپارتمان قدیمی است. الان ما یک باغ کوچک داریم. آپارتمان نو مقبول است و
3
8
Jul 31 - 1 min. read
Read post