یک روش  جدید برای ایجاد کردن یک کسب و کار.
Persian

یک روش جدید برای ایجاد کردن یک کسب و کار.

by

economics

در طول تاریخ, مردم انواع متنوع کسب و کار ها را ایجاد کردند تا پول دربیاورند. امروزه, قبل از شروع کردن یک پروژه, بسیاری از کار شناسان می گویند که همه باید یک طرح کسب کار یا «بوسینس پلان» بسازند. یک طرح کسب کار اجازه می دهد همه اطلاعت در مورد یک زمینه بنویسد. به عنوان مثال مردم می توانند توضیح بدهند چرا موضوع کسب و کارشان جالب است یا چه نوع مشتری خواهند داشت. با این اوصاف, سی سال پیش یک محقق اقتصادی شروع کرد کارآفرینی را مطالعه کند. او می خواست بداند اگر یک روش موثر وجود داشت تا موفق به ایجاد کردن کسب و کار باشد.

از یک سو, او سعی کرد از کارافرینان که موفق شدند بپرشد روششان چیه؟ در واقع, بسیاری از انها جواب دادند که یک طرح کسب و کار خوبی داشند. در نیتیجه, او می خواست یک طجربه امتحان کند تا این اطلاعت را بررسی کند. او تمریناتی به کارفارینان داد تا تشخیص بدهد انها چطور همه ی مشکل ها را راه حال می کنند. نتیجه ی طجربه اش خیلی غافلگرانه بود به خاطر این که او متوجه شد که انها ار روش متفاوت استفاده می کنند تا مدیریت کنند.

این محقق از همه اطلاعت سنتز کرد تا نظریه پردازی اش کند و بهش «افکتواشین» بنامد. این نظریه پانج اصول های عصلی را دارد. اوالین این است که مردم باید شروع کنند با چیز ها که دارند. این مفهوم خیلی جالب است چون ما باید از مهرات , مالکت و دانش مان را اگاه باشیم. دومین اصول این روش این است که ما همیشه باید ارزیابی کنیم چه سطع ضرر مالی و زمانی بتوانیم بپذیریم. در نتیجه, اگر ما در یک پروژه دول زیادی سرمایه کزاری می کنیم پلی این پول اثر ندارد پس ما قبل از فقیر شدن ما می توانیم متواخف کنیم.

الان, خالب ترین بخش این روش است چون این محقق می گوید که با چیز ها که داریم ما باید یک محصول ساده بسازیم و خیلی با سرعت سعی کنیم این را برفروشیم. ما باید بفهمیم که هدف این در این مرحله مهم ترین چیز این است که دیگران, مثله مشتری ها, سازمان ها و تامین کننده ها به ما دیدگاه شان روی محصول ما بگویند. به لطف انها, ما می توانیم محصول ما را به طدریخ بهتر کنیم. در نتیخه, کار شناسیان فکر می کنند که با این روش کارفارینی یک قبل از همه چیز یک کار اجتماعی است.

چهارمین اصول این تکنیک است که ما باید آماده باشیم مشکلت زیادی را داشته باشیم تا فرست های جدید پیدا کنیم. به اعنوان مثال, وقتی ما می بینیم که هزینه ی دیژیتل بسیاز بالا هستند برای کسب و کار ما می توانیم غمگین باشیم ولی محقق اصرر می کنند که در همه مشکل یک فرست وجود دارد. در نتیجه, ما می توانیم خودمان بازازیابی دیژیتال را یاد بگریم, یا ما می توانیم یک کارمند در کشور دیگر انجا که ارزان تر است پیدا کنیم...

اخرین اصول این است که ما نباید اینده را پیشبینی کنیم چون اینده همیشه خیلی با سرعت حرکت می کند پس محقق به ما مشورت می دهد که باید سعی کنیم کار کنیم چیز هایی که بتوانیم کنترل کینم.

من می توانیم مطن طولانی در مورد این روش بنویسم ولی فقط می خواستم که شما مفاهیم نواورانه را کشف کنید. از شما توانستید ببنید این تکنیک از فرآیند اجتماعی استفاده می کند. من فکر می کنم که این روش اجازه می دهد حیلی با سرعت پیشرفت کند. در نتیجه, کارافرینان انگیزه بیشتر رادند در حالیکه که انها که طرح کسب و کار را می سازند می توانند برای مدت طولانی اندیشه داشته باشند و در نهایت هیچ چیز نکنند. به نظرم بعضی وقتت ها بهتر است که مردم بدون همه اطلاعت شروع می کنند به جای منطزر داشتن ایده ی کامل برای مدت طولانی باشند.

2